بودنت ، زمزمه خوشبختی ست
که به گوش دلم آواز شود
حرفهایت همه آوای خوش است
که مرا همدم و همساز شود
شانه هایت شده سکوی دلم
وقت دلتنگی من باز شود
مثل خورشید که تابد بر گل
آن نگاهت به رخم باز شود
تو برای دل من هم نفسی
که به هنگام نیاز ، ناز شود
بی حضور تو جهان تاریک است
بودنت در بر من ، راز شود
وقت آن است که برگردی تو
تا که جانم، به دمی ساز شود
simin.h
، ,باز ,هم ,تو ,جهان ,شودبی ,من هم ,تو جهان ,حضور تو ,شودبی حضور ,جهان تاریک
درباره این سایت